@!@ LOVE (شعله عشق ) @!@

نشان لیاقت عشق

@!@ LOVE (شعله عشق ) @!@

نشان لیاقت عشق

انتقال

این وبلاگ ممکن است به آدرس زیر منتقل شود. 

www.love-53.blogfa.com

عقاب

مردی تخم عقابی پیدا کرد و آن را در لانه مرغی گذاشت . عقاب با بقیه جوجه ها از تخم بیرون آمد و با آن ها بزرگ شد . در تمام زندگیش ، او همان کارهایی را انجام داد که مرغ ها می کردند ؛ برای پیدا کردن کرم ها و حشرات زمین را می کند و قدقد می کرد و گاهی با دست و پا زدن بسیار ، کمی در هوا پرواز می کرد .
سال ها گذشت و عقاب خیلی پیر شد .
روزی پرنده باعظمتی را بالای سرش بر فراز آسمان ابری دید . او با شکوه تمام ، با یک حرکت جزئی بالهای طلاییش برخلاف جریان شدید باد پرواز می کرد .
عقاب پیر بهت زده نگاهش کرد و پرسید : « این کیست ؟»
همسایه اش پاسخ داد : « این یک عقاب است . سلطان پرندگان . او متعلق به آسمان است و ما زمینی هستیم. »
عقاب مثل یک مرغ زندگی کرد و مثل یک مرغ مرد . زیرا فکر می کرد یک مرغ است .
  

نظرسنجی

تو نظرسنجی حتما شرکت کنید پایین وبلاگه شرکت کنید تا من هم  

 

بزارم.